یک قدم تا مرگ با آرین

یک قدم تا مرگ با آرین
دلنوشته

خاطرات یک جوان کهنه دل

امروز روز دیگریست ، آرین از امروز حاصل یک دقیقه و نیمی است که هیچ خاطره ای از آن ندارد ، تنها شنیده هایی از شاهدان عینی وجود دارد که آن هم برایش حائز اهمیت نیست ، آرین از امروز حاصل یک خودکشی کوانتومی است

شاید فقط آرین میتواند این تغییر را احساس کند ولی در انتظار روزیست که تفاوتهایش کم کم و آهسته آهسته درک شود ، مبادا روزی به طور ناگهانی تفاوتش را درک کنند که حاصلش طرد شدن از جامعه ی آرمانی خود خواهد بود

این خودکشی کوانتومی حاصل هشت بخیه در لب و از دست دادن سه دندان من بود پس از خشکیدگی بدنم به مدت یک دقیقه و نیم

یک دقیقه و نیمی که گویی قسمتی حذف شده از زندگی ام است ، شروع آن ایستاده بودم و در پایان آن روی سنگ فرش خیابان نشسته و خیره به مردمی که به من خیره اند ، مزه ی خون آن لحظه زیبا بود ، صدایی جز صدای درونم نمیشنیدم که میگفت سهل انگاری از تو بود ، تو میدانی این تشنج حاصل چیست و خوب میدانی که میتوانست هیچگاه رخ ندهد ، باشد که زندگی ات را خود تغییر دهی نه یک مشت آرام بخش لعنتی

خوب میدانستم که اگر لحظه ای بیش از یک دقیقه و نیم این کما طول میکشید ، حال دیگر دم و بازدمی برایم وجود نداشت

همیشه در حسرت آن بودم که چرا پدرم اینگونه برخورد میکند و مادرم آنگونه و حال که آنها طبق آمال و آرزو های من برخورد میکنند گاه و بیگاه خنده ام میگیرد ، دلم برای روز های قبل از این اتفاق مبارک یا کذایی تنگ شده در حالی که از حالت فعلی کاملا راضی هستم

آری! در حال حاضر دانشجوی کله شقِ این مملکت که باید در کلاس حاضر باشد ، دوره ی نقاهت خود را روبه روی یک صفحه ی چهل اینچ ،گاه با گیتار و گاه پشت کیبورد در خانه میگذراند!

منتظرم تا روزی که میبینم و میدانم چه روزی از چه ماهی و از چه سالی است سر رسد تا ایهام قدیم یا همان آرین فعلی و (فعلا" لو نمیدم) آتی خودش را نه به هیچکس بلکه به خود ثابت کند

تاریخ و ساعت تشنج: دوم مهر هزار و سیصد و نود و چهار ، ساعت بیست و چهل و نه دقیقه و سی ثانیه

تاریخ و ساعت خودکشی کوانتومی: دوم مهر هزار و سیصد و نود و چهار ، ساعت بیست و پنجاه و یک دقیقه

ثبت در جمعه 10 مهر 1394برچسب:آرین هوشنگی,یک قدم تا مرگ,مرگ,تشنج,خودکشی, توسط ایهام | |



یک قدم تا مرگ با آرین

Instagram